تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت هشتاد
زمان ارسال : ۸۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 18 دقیقه
***
هیچی بدتر از چشم باز کردن توبیمارستان نیست با خفت داشتن دستبند به دست که یکیش هم گَلِ میلهی تخت باشه با احتمالا سربازی جلوی در برای کشیک.همه جور چیزی رو شاید در مورد خودم فکر می کردم الا این که این جوری زندگیم سپری بشه با سرافکندگی.هیچ کس دور و برم نیست و نمی دونم اصلا می دونن بیمارستانم یا نه.همه هم نباشن کاش لااقل اون باشه.کمی درد دارم اما فکر نمی کنم حال خیلی وخیمی داشته باشم
ساناز
00❤️❤️❤️❤️